یک روز با دخترم
عزیز دلم، کیانای مامان امروز همش با هم خونه بودیم و شما کمبود خوابت رو جبران کردی. آخه وقتی جایی می ریم شما خوب نمی خوابی. صبح که از خواب بیدار شدی بهت شیر دادم نفسم و تا نزدیکای ظهر بیدار بودی و بعد موز نوش جان کردی که حدود 1/4 اونو با اشتها خوردی و خوابیدی. حدودای 2:30 بود که بیدار شدی و سوپ عدس 90cc میل فرمودید و آب نوش فرمودید و بعد از 1 ساعت یعنی ساعت 4 شیر براتون آماده کردم و خوردی و دوباره لالا کردی. الهی مامان فدات بشه. نمی دونم چطوری شکر خدای مهربونو به جا بیارم. الان ساعت 6 عصره و صدای اذان داره از مسجد سر کوچه به گوش می رسه و شما هم کم کم داری بیدار می شی و خونمونو دوباره روشن می کنی.
نویسنده :
مامان لیلی
6:06